Page 23 - chaharfasl Berlin
P. 23

‫ادبــی‬

‫دنارتظارم جعزهفص بهلفصلرفتاهم‬

‫زمین دیار غربت است‌‪ ،‬از این دیار خسته ام‬   ‫درهمهجایاینزمین‪،‬همنفسمکسینبود‬
‫از آن خطی که او نوشت به یادگار خسته ام‬     ‫کشیده سرنوشت من به دفترم خط عذاب‬
‫هم از خزان تکیده ام ‪ ،‬هم از بهار خسته ام‬   ‫در انتظار معجزه ‪ ،‬فصل به فصل رفته ام‬
‫بس است تکرار ملال ‪ ‌،‬ز روزگار خسته ام‬      ‫بهگردخویشگشتهام‪،‬سواراینچرخوفلک‬
‫من از عذاب کوه بغض ‪ ،‬به کوله بار خسته ام‬   ‫دلم نمی تپد چرا ‪ ،‬به شوق این همه صدا‬
‫از آنکه گم نمی شوم در این غبار ‪ ،‬خسته ام‬   ‫همیشه من دویده ام ‪ ،‬به سوی مسلخ غبار‬
‫من از تبار حسرتم که از تبار خسته ام‬        ‫به من تمام می شود سلسله ای رو به زوال‬
‫چه برده و چه باخته ‌‪ ،‬از این قمار خسته ام‬  ‫قمار بی برنده ایست ‪ ،‬بازی تلخ زندگی‬
‫از این غبار بی سوار ‌‪ ،‬از انتظار خسته ام‬   ‫گذشته از جاده ی ما ‪ ،‬تهی ترین غبار ها‬

‫اردلان سرفراز‬

‫‪23‬‬             ‫‪www.chaharfasl.de‬‬
   18   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28