Page 17 - chaharfasl Berlin
P. 17
ادبــی
کاش در تند یس آدم دل نبود
این همه غم داخلش منزل نبود کاش در تندیس آدم دل نبود
عاشقان را جرعه ای دمنوش بود کاش جای هر غمی آغوش بود
لحظه های عاشقی را حبس کرد کاش می شد قلبها را لمس کرد
هر کسی تقدیر خود را می نوشت کاش می شد عشق را از سر نوشت
صبح خوشبختی آنها می دمید کاشکی لیلی به مجنون می رسید
جای احساسات هم اندیشه بود کاش جنس قلب ما از شیشه بود
لحظه های بی کسی را خواب کرد کاش می شد عکس دل را قاب کرد
شعر خوشبختی ما را می سرود کاش دنیا مهربان و ساده بود
وصله های هر دلی با دست دوخت کاش می شد عشق را ارزان فروخت
ساز دل هر روز بد آهنگ نیست کاش می شد گفت این دل تنگ نیست
اعظم تفرشی
17 www.chaharfasl.de