Page 15 - Chaharfasl
P. 15
داستان کوتاه
داستان کوزه شکسته
تـو معـذرت م یخواهـم .تمـام مدتی کـه از من اسـتفاده کـردهای فقط در افسـانه ای هنـدی آمـده اسـت که
از نصـف حجـم من سـود برده ای .فقط نصف تشـنگی کسـانی را که در مـردی هـر روز دو کـوزه بـزرگ آب به
دو انتهـای چوبـی م یبسـت .چـوب
خانـه ات منتظرنـد فرو نشـانده ای. را روی شـان هاش م یگذاشـت و بـرای
مـرد خندیـد و گفـت :وقتـی برم یگردیـم با دقت به مسـیر نـگاه کن.
موقـع برگشـت کـوزه متوجـه شـد کـه در یـک سـمت جـاده ،سـمت خانـ هاش آب مـی بـرد.
یکـی از کوزههـا کهن هتـر بـود و
خـودش ،گل هـا و گیاهـان زیبایـی روییـده اند. تر کهـای کوچکی داشـت .هربـار که
مـرد گفـت :می بینی که طبیعت در سـمت تو چقدر زیباتر اسـت؟ من مرد مسـیر خان هاش را م یپیمود نصف
همیشـه می دانسـتم که تو تـرک داری و تصمیم گرفتـم از این موضوع
آب کـوزه م یریخـت.
استفاده کنم. مـرد دو سـال تمـام همیـن کار را
ایـن طـرف جاده بـذر سـبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشـه و م یکـرد .کـوزه سـالم و نـو مغـرور بود
هـر روز بـه آنهـا آب مـی دادی .بـه خانـه ام گل بـرده ام و بـه بچه هایم کـه وظیفـ های را کـه بـه خاطـر انجام
کلـم و کاهـو داده ام .اگـر تو ترک نداشـتی چطور می توانسـتی این کار آن خلـق شـده بـه طورکامـل انجـام
م یدهـد .اما کوزه کهنـه و ترک خورده
را بکنی؟ شـرمنده بود که فقـط م یتواند نصف
وظیفـ هاش را انجـام دهـد.
هـر چنـد م یدانسـت آن تر کهـا
حاصـل سـا لها کار اسـت .کـوزه پیـر
آنقـدر شـرمنده بود که یـک روز وقتی
مرد آماده م یشـد تا از چاه آب بکشـد
تصمیـم گرفـت بـا او حـرف بزنـد :از