Page 17 - Chaharfasl
P. 17
ادبــی یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
یاد ا ّیام
گرد آن شمع طرب م یسوختم پروانه وار
رهـــی معــیری پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
ز تنهایی خموش چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
نغمهها بودی مرا تا در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
همزبانیداشتم در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد ب یعشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
17 www.chaharfasl.de